/زندگی به سبک شهدا/
شهید ناصر احمدی
سياسي
بزرگنمايي:
کرد آنلاین - شهید ناصر احمدی در بهمن ماه 1331 در سنندج به دنیا آمد و در تیر ماه 1362 در روستای عباس آباد از توابع شهرستان سنندج توسط گروهکهای ضد انقلاب در مقابل دیدگان زن و فرزندش گلوله باران شد .
به گزارش ایسنا، منطقه کردستان، شهید ناصر احمدی در اولین روز از بهمن ماه سال 1331 در شهرستان سنندج دیده به جهان گشود. پدرش محمد امین و مادرش فاطمه نام داشت .
شهید ناصر احمدی معروف به (مامو ناصر) به درس و مدرسه علاقه داشت و توانست تا پایان دوره متوسطه به تحصیلش ادامه دهد و دیپلمش را دریافت کند .
مامو ناصر راننده تاکسی بود و در سطح شهرستان سنندج به مسافر کشی مشغول بود. در سال 1355 ازدواج کرد و صاحب سه فرزند پسر و یک دختر شد .
شهید احمدی در روز پانزدهم تیرماه سال 1362 در روستای عباس آباد از توابع شهرستان سنندج توسط گروهکهای ضد انقلاب در مقابل دیدگان زن و فرزندش گلوله باران شد.
پیشمرگ مسلمان کرد، عبدالله جعفری همرزم شهید ناصر احمدی لحظه شهادت همرزمش را اینگونه بازگو میکند: شهید ناصر احمدی(معروف به مامو ناصر) از لحاظ سن و سال چند سالی از من بزرگتر بود و به خاطر اخلاق خوبی که داشت، همواره مورد احترام من و سایر اعضای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد بود .
بارها من و سایر دوستان به شهید احمدی گفته بودیم: شما در سازمان پیشمرگان مسلمان کرد خدمت میکنید و این محل(عباس آباد) برای شما و خانوادهات امن نیست. خانهات را بفروش و در محلهای در مرکز شهر خانه اختیار کن. ولی شهید احمدی قبول نمیکرد و میگفت: «به محله عباس آباد عادت کردهام و با مردمش خو گرفتهام»
شهید احمدی خوش اخلاق بود و با همسایهها رفت و آمد خوبی داشت. آن زمان کمتر خانهای در محله عباس آباد کنتور برق داشت و از نعمت برق برخوردار بود همین امر باعث شده بود که شهید احمدی از برق خانه خودش، چراغ چند خانه دیگر را روشن کند .
آن روزها یک دستگاه ماشین ژیان که متعلق به بهداری بود، در اختیارم بود، یک روز غروب من و شهید احمدی به طرف محله عباس آباد میرفتیم. چند کوچهای مانده بود که به خانه مامو ناصر برسیم که به من گفت: همین گوشه مرا پیاده کن، کمی خرید دارم. من هم ماشین را پارک کردم و مامو ناصر گفت: شما دیگر میتوانید بروید. هرچه اصرار کردم؛ منتظر می مانم خریدتان که تمام شد، تا مقابل درب منزل همراهتان می آیم، ایشان قبول نکرد و من نیز به طرف مقر سازمان پیشمرگان مسلمان کرد به راه افتادم .
شهید احمدی بعد از اینکه خریدش تمام میشود به طرف خانه به راه میافتد، در مسیر یکی از همسایگان مامو ناصر به ایشان میگوید: به خانهات نرو تعدادی پاسدار مقابل درب منزلت منتظرت هستند. مامو ناصر که از شنیدن این حرف شوکه شده است، بر سرعتش میافزاید و به طرف خانهاش میرود که ببیند چه خبر شده است!
وقتی مامو ناصر به مقابل درب منزل میرسد، متوجه یک ماشین جیب و چند نفر پاسدار مقابل درب منزلش می شود. جلو میرود و سلام میکند، ولی آن ها مامو ناصر را نمیشناسند. در این بین همسر مامو ناصر فریاد میزند: ناصر! فرار کن. اینها از نیروهای کومله هستند که برای دستگیریات آمدهاند.
یکی از نیروهای کومله که لباس مبدل پوشیدهاند، به قصد دستگیری مامو ناصر جلو میآید، ولی شهید ناصر احمدی با چاقو آن شخص را هدف قرار میدهد، ولی سایر نیروهای حزب کومله، هر دو نفر( هم شهید احمدی و هم نیروی خودشان) را هدف گلوله قرار میدهند و بعد هم جنازه دوست خود را بر میدارند و متواری میشوند .
زمانی که به سازمان خبر رسید که ناصر احمدی به شهادت رسیده است، سریع خودمان را به خانه شهید احمدی رساندیم. جنازه مامو ناصر گوشه حیاط روی زمین افتاده بود و قسمتی از خانه در آتش می سوخت و زن و فرزندان شهید نیز دست بسته گوشه حیاط نشسته بودند .
انتهای پیام
-
دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۰:۰۸ AM
-
۲۲۴ بازديد
-
ایسنا - سیاسی
-
عصر کرد
لینک کوتاه:
https://www.asrekurd.ir/Fa/News/14630/