عصر کرد
/یادداشت/
اینجا بوی بهشت می‌آید...
پنجشنبه 30 شهريور 1396 - 12:43:10 PM
ایسنا - فرهنگی و هنری
کرد آنلاین - روزهای آخر تابستان فرا رسید و دانش آموزان خوشحال از اینکه ماه مهر باز هم بازگشته است و بچه‌ها راهی مدرسه می‌شوند تا علم بیاموزند و در آینده برای خود جایگاهی داشته باشند.
در گذشته و زمانی که ما وارد مدرسه می‌شدیم، تجملات بسیار کم بود، همه در یک سطح وارد مدرسه می‌شدند و خبری از فیلمبردار و عکاس و لباس‌های آنچنانی نبود؛ اما اگر در این موقع از سال در شهر چرخی بزنیم می‌بینیم که خانواده‌هایی هستند برای روز اول مدرسه فرزندشان چه جشن‌ها و چه مراسماتی را در نظر گرفته‌اند، آرایشگاه، فیلمبردار و عکاس هماهنگ شده و اقوام هم آماده هستند تا این روز را با نام او در تاریخ ثبت کنند؛ اما از آن طرف قضیه و در کوچه پس کوچه‌های شهر فضا کمی متفاوت‌تر است.
بی سرپرست بودن و یا بد سرپرست بودن را هیچگاه بچه‌ای برای خود تعیین نکرده است، بلکه زمانه و روزگار این مقوله پیچیده را رقم می‌زند، اما آیا کسی با این شرایط همیشه باید عذاب نداشتن یک پدر یا مادر خوب و حتی نداشتن البسه نو در روز ورود به مدرسه را تا آخر عمر داشته باشد؟
در این حاشیه شهر هنوز کسانی هستند که برای نان روز خود محتاج هستند و به هر دری می‌زنند تا شب شکم زن و بچه‌اشان را سیر نگه دارند؛ آنها شب‌ها که خیلی از ماها در حال اسراف هستیم با بغض پدری که نتوانسته است وظیفه پدری خود را اجابت کند شب خود را به روز می‌رسانند.
اما هنوز دل‌های بزرگی در این شهر وجود دارد و جوانانی هستند که مانند لوتی‌های قدیم دستی در کار خیر دارند و در حد توان خود با دل رئوف و نیت پاکی که دارند کاری می‌کنند تا بچه‌ای حس فقر و کمبود نکند؛ آری اینجا بوی بهشت می‌دهد، زمانی که انجمن مردم نهاد «سپهر فردای آبیدر» روزهای خوبی را برای کودکان فقر رقم می‌زند.
جوانان این انجمن برای اینکه اول مهر را به کام کودکان فقیر شیرین کنند 100 جفت کفش، کیف، البسه و لوازم التحریر را در میان دانش آموزان نیارمند توزیع می‌کنند تا آنها نیز مانند بچه‌های دیگر شاد باشند و دیگر شاهد اشک پدری بخاطر تنگنا نباشند.

بازی زمانه جالب است، فاصله طبقاتی مابین اقشار جامعه بیداد می‌کند و هرکس در فکر کار خویش است و به قول معروف همسایه از همسایه خود خبر ندارد، اما اینجا دیگر قضیه متفاوت است و ما نیز باید هوای یکدیگر را در روزگاری که فقر و تنگدستی در آن به یک معضل اساسی تبدیل شده است، داشته باشیم چون ممکن است ما هم روزی در این بازی چرخ و فلک، در واگن آخر قرار بگیریم.
داستان چرخ و فلک همان داستان زندگی ماست که روزی در اوج و شاید روزی در قعر باشیم، زمان عرش و فرش آن معلوم نیست اما هر آن احتمال آن وجود دارد، پس به موجودی خود در این روزگار نباید غره شویم و همیشه کاری کنیم و دستی بگیریم که در این چرخ و فلک بتوانیم بوی خوشبختی را حس کنیم.
ایرانی بودن و کُرد بودن مسئله‌ای است که همه ما به آن افتخار می‌کنیم و همین مسائل حس نو دوستی است که ما را در جهان به دور از سیاست، نام آوازه کرده است و به قول رودکی، شاعر پارسی گوی «گر بر نفس خود امیری مردی / بر کور و کر ار نکته نگیری مردی»، «مردی نبود فتاده را پای زدن / گر دست فتاده ای بگیری مردی»
اما در آخر نیز باید بگویم که تنها راه چاره فقط کمک مالی نیست شاید این نقد هم وجود داشته باشد که با کمک‌های مالی به بعضی از مستمندان آنها را عادت به تکدی گری می‌کنیم، پس باید آموزش اشتغال را نیز در اولویت قرار دهیم و بهتر است به مصداق ضرب المثل مشهور که می‌گوید «اگر کسی را می‌خواهی برای یک شب سیر نگه داری به او ماهی بده و اگر می‌خواهی او را تا آخر عمر سیر نگه داری ماهی گیری را به او آموزش بده»، رفتار کنیم.
یادداشت از فرشید اردلان، خبرنگار ایسنا، منطقه کردستان
انتهای پیام

http://www.Kurd-Online.ir/fa/News/6684/اینجا-بوی-بهشت-می‌آید
بستن   چاپ