هر چند در گذشته معلولان را سربار خانواده و افرادي ناتوان ميدانستند، اما حرکت و پويايي اين قشر، امروز آنان را الگوهاي توانمندي و توانايي ساخته است.
نگاههاي دقيقشان را معطوف دستانشان کردهاند تا هر آنچه که آموختهاند به خوبي به کار ببندند، جاي جاي کارگاه کوچکشان حاکي از توانمندي اين قشر است که روزگاري به فراموشي سپرده ميشدند تا راز بزرگ توانمندي آنها همچنان سر به مهر بماند.
امروز اجتماع ديدي همچون ساير افراد خود نسبت به آنها دارد، ديدي که به من و امثال من دارد و اين نگرش تنها در سايه تلاش و کوشش همگاني دلسوزان اجتماعي پديد آمده است،
منشور سال 1982 سازمان ملل، روز معلولان را برخاسته از نيازهاي به حق افرادي ميداند که به رغم محدوديتهاي حسي و حرکتي، به دليل برخورداري از جوهره انساني بايد همچون ديگران از امکانات رفاهي و اجتماعي برخوردار شوند.
حق بهرهمندي از خدمات آموزش و پرورش، بهداشت، مسکن، اشتغال، امکانات تفريحي و غيره، همگي به عنوان موضوعات محوري در قوانين و آييننامههاي مربوط به حقوق معلولان به شمار ميآيد.
اشتغال هر فرد، موجب استقلال اقتصادي او ميشود و داشتن شغل به شخص هويت و تشخص اجتماعي بخشيده و در او اعتماد به نفس به وجود ميآورد.
توجه به تفريح و ورزش، موجب سلامت جسمي و بهداشت رواني بخش عظيمي از نيروي خلاق معلولان را فراهم ميآورد.
بيشتر اين افراد نميتوانند از امکانات تفريحي موجود در سطح جامعه استفاده مناسب کنند؛ چرا که محيطهاي تفريحي و ورزشي، با شرايط فيزيکي و بدني معلولان متناسب نيست.
معلولان بايد فرصت يابند تا استعدادهاي خلاق هنري و فکري خود را رشد داده و آن را نه تنها براي منافع خود بلکه براي غنيسازي جامعه به کار گيرند.
به اين منظور، بايد دسترسي آنان براي مشارکت در فعاليتهاي فرهنگي تضمين شود، حرفهآموزي به معلولان يکي از اقداماتي است که در سالهاي اخير مورد توجه قرار گرفته است و اين امر موجب شده تا جامعه متوجه تواناييهاي فوقالعاده اين قشر شود.
تنها مرکز حرفهآموزي معلولان قروه از سال 1387 آغاز به کار کرده است و ظرفيت خوبي براي توانمندسازي اين قشر از جامعه شده است.
شايد تا همين ديروز کسي باور نميکرد که اين قشر از جامعه نيز ميتواند سهمي در اجراييشدن کارهاي اجتماعي داشته باشد، اما امروز به مدد دستان توانمند و فکر خلاق، کارهاي ظريف هنري را هم که از عهده هر کسي بر نميآيد، به خوبي انجام ميدهند.
هنرجويان اين مرکز تنها نمونهاي از 2 هزار و 700 معلول شناسايي شده در قروه هستند که توانستن را خواستهاند و چهارديواري انزوا نتوانسته است، امکان پرواز با بال شکسته را از اين هنرمندان بگيرد.
سيداحمد حسيني داراي کارشناسي روانشناسي عمومي است، از افرادي که خود معلول نيستن اما دردآشناي اين قشر توانمند است، هرچند زمينه براي فعاليت وي در ساير مشاغل فراهم بود، اما يک انگيزه قوي وي را به سمت حرفهآموزي به معلولان جذب کرد.
انگيزهاي قوي که که در دوران کودکي او ريشه داشت؛ هنگامي که ساکن روستا بود و درد معلولان را از عمق وجود درک ميکرد.
نگاه روستاييان به کودکان معلول، به جان سيداحمد آتش ميزد و تحقير کودکان سالم، پا به پاي وي در روستا رشد يافت و پس از فراغت از تحصيل، بزرگترين تصميم زندگي خود را عملي کرد، راهاندازي مرکز توانا، مرکز حرفهآموزي معلولان ذهني.
وي درباره فعاليتهاي اين مرکز ميگويد: در حال حاضر 25 کارآموز در اين مرکز مشغول به کار هستند که در رشتههاي مختلف صنايع دستي و هنري مشغول به کار هستند و 19 نفر گواهي مهارت دارند.
اين مسئول گفت: اين مرکز امسال به مرکز جامع توليدي حمايتي شده است.
حسيني افزود: انگيزه من از راهاندازي اين مرکز، خارج کردن معلولان از انزوا بوده است.
وي با بيان اينکه ارزش مالي اين اين کار محدود اما ثمرات معنوي آن بسيار بالاست، تصريح کرد: کارهاي انجام شده توسط معلولان در فروشگاه خاص مرکز و يا در نمايشگاههاي گروهي به فروش ميرسد که نزديک به 70 درصد درآمد حاصل از فروش آثار به خود معلولان تعلق ميگيرد.
به گفته حسيني، اين افراد در کارهاي هنري استعداد بسيار خوبي دارند که با توانمندسازي آنان، جامعه ميتواند از اين هنر بهرهمند شود.
رضا از کارآموزان اين مرکز است که اکنون در کار با چرخ خياطي اتوماتيک ماهر شده است، او از بقيه قديميتر است و حرفههاي بسياري را نسبت به بقيه ياد گرفته است.
رضا با حسرت ميگويد؛ که تا سال سوم راهنمايي در مدرسه استثنايي درس خوانده است و چون دبيرستان نبوده، نتوانسته است ادامه تحصيل بدهد.
وي از دوستان و محل کار خود راضي است و ميگويد: که از درآمدش راضي است ...
درآمدي که به گفته آقاي حسيني، شايد بتواند خرج پوشاک آنها را کفاف کند و من از زيادهخواهيهاي خودم خجالت ميکشم ...
رضا زن و بچه دارد و وقتي از او سوال ميکنم که آيا خانم و فرزندتان از شما راضي هستند، جواب ميدهد: بله خيلي؛ و صداقتي که در اين سخن نهفته است، اوج رضايت خانواده رضا از او را به جان و دل مينشاند.
رضا گلايههايي هم دارد؛ از خانهاي که به او دادهاند اما پولي ندارد که اسباب و اثاثيه خانهاش را بخرد و با خانواده کوچک و صميمياش به آنجا نقل مکان کند.
اين الگوي توانمند توانايي، عقيده دارد که معلولان نبايد در خانه بنشينند و به قول خودش بخورند و بخوابند، بلکه بايد کار کنند چون فردا بايد تشکيل خانواده بدهند و زندگي هم خرج دارد.
محمد هم يکي ديگر از کارآموزان ميگويد: وقتي درس و تحصيلش تمام شد به اين مرکز آمد و معرق و کيفدوزي و خياطي و گلدوزي را فرا گرفته است.
محمد به دوستان معلولش توصيه ميکند که از هيچ چيز نترسند و به صحنه بيايند چون آنها هم ميتوانند ياد بگيرند.
فريد ميگويد؛ يک سال است که به اين مرکز آمده است و توانسته در عرض يک سال، معرقکاري، نقاشي، گلسازي و کيفدوزي مدرک مهارت بگيرد و از اين که به اين مرکز آمده خوشحال است.
هر دلي آرزويي دارد و هر ارادهاي؛ تواني خاص و آرزوي همه معلولان بيترديد اين است که تواناييها، قابليتها، هوش و استعداد آنها باور شود.
معلولان ميتوانند، پس توانايي آنها را باور داشته باشيم...