عصر کرد
ادبيات کُردي در راه جهاني شدن
چهارشنبه 1 دي 1395 - 12:06:38 PM
ايرنا
کردانلاين- در ادامه اين مطلب به قلم شورش عزيزي آمده است: هيچ نويسنده‌اي نمي‌تواند به تنهايي و بدون تأثير از ديگران بنويسد. همه نويسندگان به‌طور خودآگاه و ناخودآگاه تحت تأثير نوشته‌هاي ديگران و خوانده‌هاي خود هستند. ادبيات جهاني هم که از راه ترجمه به ايران رسيده، بي‌اختيار بر کار نويسندگان و شاعران ما تأثير گذاشته است. مي‌دانيم که شعر نو نخستين‌بار در اروپا زاده شد و سپس از راه ترجمه به کشورهاي ديگر و از جمله ايران رسيد و شاعران ما را تحت تأثير قرار داد. پس تأثيرگرفتن يک امر ناگزير است اما اين تأثير نبايد به گونه‌اي باشد که اصل و اساس ادبيات را هدف بگيرد و از بين ببرد، بلکه بايد ريشه و تنه برجا بماند و شاخ و برگ را آن هم با ترکيب و آميزش عناصر بومي آراسته کند.
‌با بررسي فعاليت‌ ها و مناسبات فرهنگي و اجتماعي کُردستان درمييابيم که هنر و هنردوستي از المان‌هاي بارز در زندگي اين ديار بوده و هست. به‌عنوان نمونه در حوزه ي آوازخواني، ادبيات فولکلور؛ موسيقي کُردي از آثار موفق و قديمي در منطقه خاورميانه به شمار مي‌آيد. در مبحثي ديگر اشتراک مشخصه‌هاي فرهنگي، اجتماعي و... ميان کُردهاي ايراني و کُردهاي ساير کشورها باعث شده که بتوانيم رويکردهاي اين‌چنيني را در ميان هنرمندان کُرد ساير کشورهاي منطقه نيز بيابيم.
تا به امروز ترجمه‌هاي متعددي از آثار شاعران و نويسندگان کُردزبان منتشر شده و اين؛ خود دليلي است بر عنايتي بر ادبيات کُردي(چه در داخل و چه در خارج از کشور) است، حيث المجموع، سطح آثار کُردي و پتانسيل هاي ادبي آن را به نحو خاصي قابل تعامل است.
نيمه اول قرن بيستم ميلادي ادبيات مدرن کُردي شاهد حضور نويسندگاني چون جميل صائب، احمدمختار جاف و شاعراني چون قانع ( نالي و وفايي پيش‌تر از آن‌ها در نيمه دوم قرن نوزده) پا به عرصه وجود گذاشت و در اواسط قرن با ظهور نويسندگان و شاعراني همچون حسن قزلجي، ابراهيم احمد، رحيم قاضي، عبداله گوران، قدري جان، جگرخون، هه ژار(عبدالرحمان شرفکندي)، هيمن و... به شکوفايي رسيد.
در نيمه دوم قرن بيستم، با حضور قدرتمند نويسندگان روشنفکري مانند حسين عارف، شيرکو بي‌کس، لطيف هلمت، سواره ايلخاني‌زاده، عبدالهن پشيو، شيرزاد حسن، رفيق صابر و بعدها قباد جلي‌زاده، بختيار علي، فرهاد پيربال و نويسندگان و شاعراني از نسل‌هاي بعدي، پله‌هاي پيشرفت را پيمود. امروز با جرأت مي‌توان در ميان ادبيات جهاني، سهمي را نيز براي ادبيات کُردي در نظر گرفت؛ به اين معني که در سطح جهاني، حرفي براي گفتن دارد. استقبالي هم که از ترجمه ي شاهکارهاي ادبيات کُردي در کشورهاي مختلف جهان صورت گرفته، نشان از اين دارد که اين ادبيات داراي نوعي استقلال است و با مؤلفه‌هاي بومي و ملي توانسته خود را از فرهنگ ديگر کشورها متمايز کند.
اشتراکات در ميان کُردهاي ايران و عراق بيشتر از کُردهاي ترکيه و سوريه است. شاعران کُردستان ايران از برخي شاعران کردستان عراق مانند شيرکو بي‌کس، رفيق صابر و ديگران تأثير پذيرفته‌اند. سواره ايلخاني‌زاده هم که پايه‌گذار شعر نو در کردستان ايران است بر آثار شاعران کُردستان عراق تإثير گذاشته است. ولي در مجموع آثار خلق‌شده توسط نويسندگان بخش‌هاي مختلف کردستان (و حتا در يک بخش واحد) با هم بسيار متفاوتند و بيشتر نويسندگان موفق کُرد، سبک و زبان خاص خود را دارند.
شاعران و نويسندگان کُرد در آثار خود از دردها، عشق‌ها، خوبي‌ها، لذت‌ها و سرگذشت و سرنوشت خاص خود در محدوده ي تاريخ پُرفراز و نشيب‌شان سخن مي‌گويند و چيزي که از کار درمي‌آيد، در عين حال که از ادبيات جهاني تأثير پذيرفته، يک اثر بومي و خاص فرهنگ بومي کردستان است با همه مؤلفه‌هاي اين منطقه خاص خاورميانه؛ همچنان‌که آثار خلق‌شده در ادبيات فارسي هم عناصر خاص خود را دارا هستند که آن را متفاوت از ادبيات همه‌جاي دنيا مي‌کند.
کردستان ايران در زمينه رُمان و به‌ويژه داستان کوتاه پيشرفت خوبي داشته است. مي‌توان گفت بهترين داستان ‌کوتاه‌ نويسان کُرد در اين بخش از کردستان (ايران) زندگي مي‌کنند، هرچند از نظر چاپ آثارشان با مشکلات عديده‌اي همچون نبود يک ناشر قدرتمند، توزيع ضعيف آثار چاپ‌شده و... روبه‌رو هستند. در زمينه شعر هم شاعران جواني با سبک‌هاي خاصي ظهور کرده‌اند که بايد به آينده آنان اميدوار بود.
ترجمه شعر در حقيقت سخت‌ترين نوع ترجمه است. مترجم شعر بايد خود شاعر باشد و نسبت به واژه و موسيقي آن در تنهايي و هم‌نشيني با واژه‌هاي ديگر حساس باشد، وگرنه نتيجه ي کار از سطح يک نثر ساده، بالاتر نخواهد رفت. در ترجمه شعر بهتر است از نوعي ترجمه ي آزاد بهره گرفت و بندهاي شعري را در زبان مقصد بازسرايي کرد تا بوي ترجمه‌ زدگي ندهد و مخاطب را دلزده نکند. حتا مي‌توان در برخي موارد اسامي خاصي که در زبان مقصد سنگيني مي‌کند و باعث به‌هم ‌ريختن آهنگ و موسيقي زبان مي‌شود، با اسامي معادل و مشابه در زبان مقصد جايگزين کرد و فضا را براي مخاطب بومي‌تر کرد.
البته بايد گفت؛ مترجم در قبال دو گروه تعهد دارد. اول در مقابل مولف و دوم در قبال مخاطبان ترجمه‌هايش پس مترجم در هر حال بايد به متن اصلي وفادار باشد و در عين حال زيبايي اثر را حفط کند. اين مسأله به‌ ويژه در مورد شعر مهم‌ تر است، چرا که شعر بيشتر بر زبان متکي است. متاسفانه چند صباحي است که شاهد حضور دوستاني هستيم که با عدم تسلط به زبان مبدا و مقصد، اقدام به ترجمه مي کنند و شعر را از شعريت جدا کرده و به سمت نثر مي برند البته بر اساس نگرش شاعران برهه چهارم؛ هر چه از زبان بيرون بيايد مي تواند شعر باشد، با احترام به باور اين بزرگواران اما اين مبحث اگر درست هم باشد در مورد ترجمه نمي تواند رنگ واقعيت به خود بگيرد.
در آخر بايد اظهار داشت که در انتقال فرهنگ يک کشور و يک ملت و يک زبان به فرهنگ و کشور و زبان ديگر، لازم است آداب و رسوم و باورهاي خاص ملت مبدأ از طريق زبان به ملت مقصد منتقل شود. يکي از راه‌هاي آشنايي با فرهنگ ملت‌هاي مختلف دنيا، ترجمه و به‌ ويژه ترجمه ادبيات و افسانه‌هاي بومي آن ملت‌هاست. البته در برخي موارد محدود مي‌توان از نوعي بومي‌سازي بهره برد.

http://www.Kurd-Online.ir/fa/News/4197/ادبيات-کُردي-در-راه-جهاني-شدن
بستن   چاپ