وقتي افراد جامعه توانايي برآورده کردن نيازها و خواستههايشان را از لحاظ فکري، اقتصادي و اجتماعي ندارند و يا بدليل کمبود آگاهي نميتوانند به خواستههاي خود برسند به خرافات رو ميآورند.
رو آوردن به خرافه هم از خصوصياتي است که اغلب در کشورهاي جهان سوم و فقير ديده ميشود، البته در کشورهاي توسعه يافته نيز گرايش به خرافات وجود دارد.
در آمريکا نعل اسب را خوشيمن ميدانند و در کشور انگليس هم خرافات به شدت رواج دارد.
گروهي از مردم در تحقق و اجراي بسياري از امور روزمره به خرافه دعانويسي روي ميآورند. دعانويس نيز در اين ميان با استفاده از کمبود آگاهي فرد اقدام به تجويز انجام برخي اعمال و يا ارائه نشاني مبهم که هيچگونه استدلال علمي و عقلي ندارد، فرد را سرکيسه نموده و او را پريشان روانه ميسازد.
اگر موفقيت پس از مراجعه فرد به دعانويس محقق شود، موجب تقويت اعتقادات وي به خرافه دعانويسي و ترويج آن ميشود.
بر اساس يک پژوهش ميداني، رمالها سالانه 375 تا 500 ميليارد تومان از درآمد مردم را از آن خود ميکنند.
وارد خانه که ميشوي، خانم منشي بغل دست فالگير نشسته و نوبتي افراد را يکي پس از ديگري نزد فالگير ميفرستند.
بيست نفر داخل اتاق نشستهاند، مرد و زن، پيرو جوان، از دختران دم بخت تا زناني که به خاطر اختلاف با شوهرانشان به اينجا آمدهاند.
گوشهاي منتظر ميمانم و حضار را از زير ذرهبين نگاهم يکي پس از ديگري عبور ميدهم.
از هر کس که ميپرسي براي چه کاري آمده ميگويند: براي حل مشکلاتم....
خدا کند اين بار پاسخم را بگيرم. خيليها از کارش تعريف کردهاند و من هم آمدم شايد گره مشکلم به دست اين سيده حل شود.
اين را که ميگويد: براي لحظهاي در چهره زن فالگير خيره ميشوم موهاي رنگ کرده و صورت آرايش شده در حالي که آيات خدا را يکي پس از ديگر ميخواند و براي يک نفر حکم بد بودن سرنوشت و عاقبت ازدواج و شروع کاري را ميدهد و ديگري را به رسيدن به مرادش نويد ميدهد. از اين همه دروغ و سوءاستفاده از جايگاه سيده بودنش در خود ميپيچيم.
گرماي اتاق و سنگيني دروغها و وعدههايي که فالگير از ته فنجان حاضرين ميخواند حالم را به هم ميزند..
حاضرين تلخي قهوه را به اميد شيريني خبرهاي خوب از آينده به کام ميکشند....
دخترک جوان جلو ميرود و بدون کوچکترين مکثي و بيتوجه به لبه شکسته و کثيف فنجان قهوه تلخ را سر ميکشد و به دستور خانم فالگير فنجان را که هنوز مقداري از قهوه در ته آن باقي مانده بر روي زيرفنجاني برميگرداند و منتظر رسيدن نوبتش ميشود..
"گره در کارت افتاده"، زن فالگير اين را که ميگويد، نسترن در خود جمع ميشود و قطره اشکي از گوشه چشمانش به زمين ميغلطد.
فالگير که انگار به خال وسط سيبل زده، لبخندي از سر رضايت بر گوشه لبش نقش ميبندد و نسخهاي 20 هزار توماني را براي دختر ميپيچد.
تو را طلسم کردهاند، تا طلسم را باطل نکني گره از کارت باز نميشود، ولي نگران نباش دو روزه برات باطلش ميکنم..
فقط يکم خرج دارد. فکرهايت را بکن اگر موافق بودي دوشنبه برگرد طلسمت در اين روز باطل ميشود.
نسترن بيهيچ ترديدي بسته پول را از کيفش بيرون ميکشد و به سمت زن فالگير ميگيرد و پيش قسط دعايش را ميگذارد و ميرود.
خطي در ته فنجان دختر جوان، او را به شاهزاده آرزوهايش گره ميزند و همين کافي است که خنده بر لبان او که به قول خودش با سفارش دوستانش خارج از نوبت توانسته کارش را انجام دهد، نقش ميبندد.
با ديدن خوشحالي مريم رگبار دروغهايش را بر سر دخترک ميريزد و از زندگي شيريني که با ازدواج با احسان در آينده در انتظارش است آنقدر ميگويد و ميگويد که هوش از سر بهار ميپرد.
اسکناسهاي 10 هزار توماني يکي پس از ديگري از کيف مريم بيرون ميآيد و اين بار لبخند زشت خانم فالگير است که از زير دندانهاي زردش با موهاي رنگکردهاش يکي ميشود و منتظر مراجع بعدي ميشود..
به بهانه خوردن آب از اتاق خارج ميشوم و مريم را که در حال بستن کفشهايش است صدا ميزنم..
مريم خانم به طرفم برميگردد، بله امري بود؟
گفتم: ببخشيد خواستم ببينم تا چه اندازه حرفهاي خانم فالگير راست است؟
نميدانم تمام حرفهايي که در مورد من زد درست بود.
قول دادم دوباره پيشش برگردم.
اين را ميگويد و ميرود. از اين همه سادگي دختري که به قول خودش تحصيلکرده جامعه است تعجب ميکنم و به داخل اتاق برميگردم..
از در خانه فالگير به مقصد منزل ديگري آن طرف شهر ميرويم...
منزل را با گذر از کوچه پس کوچههاي اين محله قديمي پيدا ميکنيم..
"در" نيمه باز است و تا رسيدن به در ورودي بايد از حياط باريکي بگذريم..
وارد اتاق که ميشويم، پيرمردي سن کرده بر روي بالشتکي رنگ و رو رفته نشسته است، ديوارهاي کثيف اتاق که گاها در زير چندين تابلو مخفي شده، اتاق را تنگتر و نفسگيرتر کرده است.
بوي لباسهاي خيس حاضرين از باران پائيزي که با گرماي اتاق آميخته شده بود نفس کشيدن را سختتر کرده است.
مراجعين يکي پس از ديگري به اميد رفع مشکلاتشان کنار مرد فالگير مينشينند و با عجز و ناله از سيد ميخواهند، مشکلاتشان را حل کند، گوشهاي سيد فالگير سنگين است و همين بهانه خوبي ميشود که به راحتي با خصوصيترين مسائل و مشکلات زندگي ساير افراد که قبل از آنها به خدمت سيد ميرسند اطلاع پيدا کنند و همين ميتواند بهترين دستاويز براي سوءاستفاده برخي از افراد از ديگران شود.
از اينکه ميبينم افراد به سادگي و بدون توجه به حريمها همه مسائل شخصي خود را در حضور جمع و نزد فالگير بيان ميکنند در خود فرو ميروم در ميان هياهو و حرفهاي متفاوتي حاضرين با صداي گريه بچهاي که ساعتها مجبور به نفس کشيدن در چنين فضاي تنگ و شلوغي است به خود ميآيم.
براي لحظهاي در چهره مادر جوان اين کودک که به اميد سامان يافتن زندگي در حال گسسته شدنش به اينجا آمده خيره ميمانم.
نوبت بغل دستيم، يک خانم جوان که ميشود، با اين سوال که آيا حرفهاي سيد راست است خود را به او نزديک ميکنم..
ميگويد دومين بار است که نزد اين فالگير آمدهام.
ميگويم، پس حرفهايش راست است؟
نميدانم از خدا ميخواهم که راست باشد.
باور کنيد براي گرهزدن اين زندگي به خاطر دو فرزند کوچکم خود را به هر آب و آتشي ميزنم..
اشک در چشمانش حلقه ميزند و بيتوجه به شلوغي اطرافش آنقدر اشک ميريزد که دلم برايش ميسوزد.
از رنجي که در سينه دارد و سادگي و خرافهپرستي که او را براي رسيدن به هدفش به چنين محيطي کشانده و طعمه چنين سودجويان شود در فکر فرو ميروم..
خانمي سالخورده با چهرهاي مضطرب در گوشهاي از خانه منتظر رسيدن نوبتش نشسته است.
فالگير او را صدا زد. زن جلو ميرود و با صداي بلند از نابسامانيهاي زندگي خود گله ميکرد. گله از شوهري که اخيرا متوجه شده قصد زن گرفتن دارد. از وي خواست تا با دعايي شوهرش را از اين کار منصرف کند.
نسخه يکسان فالگير براي حاضرين يکي پس از ديگر پيچيده ميشود تا يکي آن را در آب و يا غذا به شوهرش بدهد و آن ديگري دعا را در سطل آب بيندازد و آب را به ديوارهاي خانه معشوقش بپاشد..
نسخه فالگير براي دخترک جوان دم بخت براي لحظهاي در جا ميخکوبم کرد دخترک بايد بعد از غسل کردن با آب دعا، آن را در پارچهاي سبز رنگ بپيچد و در قديميترين قبرستان شهر در کنار قبري قديمي چال کند.
اما کارش به همين جا ختم نميشود، باز شدن بختش به قول فالگير کمي مشکل است و بايد بميرد و زنده شود..
فالگير که اين را ميگويد، تمام اعضايم گوش ميشود. بميرد و زنده شود؟ اين سوال چندين بار در ذهنم حلاجي ميکنم..
عارفه از فالگير ميپرسد بايد چکار کنم هر کاري که بگوييد حاضرم انجام دهم..
چندين شمع بزرگ و يک پارچه سفيد آب نخورده بايد به اسمت با شمعها جسدي درست کنم و تو آن را در خاک دفن کني تا مشکلاتت با اين جسد در دل خاک دفن شود و تو دوباره متولد شوي..
از نسخه فالگير خندهام ميگيرد و از اتاق خارج ميشوم...
يک کارشناس مسائل ديني ميگويد: افرادي که به سراغ فالبيني و رمالي ميروند غالبا افرادي بدون منطق هستند،
وي گفت: اين اشخاص از نظر مباني عقلي ضعيف بوده و به دليل عدم آشنايي با مباني ديني به کارهايي متوسل ميشوند که از لحاظ شرعي توجيهي ندارد.
اين استاد دانشگاه تصريح کرد: متاسفانه ايمان ضعيف و سادگي برخي از انسانها موجب شده افرادي با ادعاي داشتن توان پيشبيني آينده از اين افراد سودجويي کنند.
محمدي با بيان اينکه بسيارى از دعانويسان شيادانى هستند که از عقايد مردم سوءاستفاده مىکنند، تصريح کرد: براى دعا به درگاه خداوند نيازى به واسطه و دعانويس نيست.
وي خاطرنشان کرد: هر انساني مىتواند براى رفع مشکلاتش بدون هيچ واسطهاي به درگاه باري تعالي عرض حاجت کند و از اعمال نيک براى تقرب به درگاه خداوند بهره ببرد.
يک دانشجوي سنندجي نيز با انتقاد از سادگي کساني که به راحتي فريب افراد رمال را ميخورند، تصريح کرد: رمالان به راحتي با سوءاستفاده از سادگي برخي افراد مقدسات را دستآويز قرار داده و از اين راه به نان و نوايي ميرسند.
کيوان قادري افزود: انسانهاي با ايمان ساده در دنياي امروزي بدرد نميخورد.
وي با بيان اينکه متاسفانه افراد تحصيلکرد آمار قابل توجهي از مراجعين به فالگيران و رمالان را تشکيل ميدهند، بيان کرد: عامل اصلي مراجعه افراد به فالگيرها به اعتقاد بسياري از جامعه شناسان کمبود آگاهي اجتماعي و ميزان شناخت دين است.
وي تصريح کرد: برخي افراد ضعيف با وجود اطلاعرسانيهاي انجام شده از طريق رسانهها در مورد کلاهبرداريهاي صورت گرفته از سوي اين افراد باز هم به آنان مراجعه ميکنند.
هما احمدي ديگر دانشجوي سنندجي نيز با بيان اينکه بسياري از زندگيها به خاطر همين اعتقادات خرافي زن يا مرد از هم ميپاشد، گفت: تعداد زيادي از افراد فالگير و رمال با سوءاستفاده از نام سادات اعتماد مردم را جلب و با همين روش سر مردم که اکثرا افرادي ضعيفالنفس هستند کلاه ميگذارند.
وي افزود: اين افراد با بيان جملات احساسي که اغلب براي همه تکرار ميکنند براي خود بازار گرمي ميکنند.
و حرف آخر؛ برخي گزارشها نشان ميدهد حدود 5 درصد از طلاقها با موضوع رمالي، فالگيري و جادوگري در جامعه ارتباط دارد و علاوه بر اين، جرائم بيشمار ديگري مانند سوء استفاده جنسي، کلاهبرداري و سرقت نيز از سوي رمالان رخ ميدهد و پروندههاي بسياري در اين زمينه در محاکم دادگستري بهويژه شهرهاي بزرگ تشکيل شده است.
اما با وجود اطلاعرسانيهاي صورت گرفته در اين راستا مراجعه افراد مختلف به اين افراد همچنان ادامه دارد و اين موجب شده با وجود کسادي بازار برخي از مشاغل، کاسبي رمالها و فالگيران به دليل سادگي و ايمان ضعيف برخيها همچنان سکه باشد..
http://www.Kurd-Online.ir/fa/News/388/از-واقعيت-تا-خرافات---پولهايي-که-هزينه-باورهاي-کاذب-ميشود