عصر کرد
به بهانه سالروز وفات هه‌ژار؛
عبدالرحمان شرفکندی چهره ماندگار کُرد
شنبه 5 اسفند 1396 - 10:19:42 AM
ایسنا - فرهنگی و هنری
کرد آنلاین - عبدالرحمان شرفکندی، نویسنده، محقق، مترجم و شاعر نامدار و یکی از شاخص‌ترین چهره‌های ماندگار کُرد است.
به گزارش ایسنا، منطقه کردستان، عبدالرحمن شرفکندی فرزند ملا محمد بور در سال 1922 در شهر مهاباد چشم به جهان گشود مادرش در سن هفده سالگی به علت مریضی فوت می‌کند و فرزند دو ساله اش را تنها می‌گذارد. عبدالرحمن را برای نگهداری نزد خانمی به نام «خاتون شرافت» می‌فرستند پس از وی دو سال دیگر نزد دایه‌ای به نام «رقیه خاتون» فرستاده می‌شود. پس از چند سال ملا محمد، پدر عبدالرحمن بار دیگر ازدواج می‌کند و پسرش را نزد خود باز می‌گرداند.
در هفت سالگی نزد پدرش به فراگیری علوم اسلامی و قرآنی می‌پردازد و چنان که خود می‌گوید: در تنبلی و کندذهنی یکه سوار میدان بوده و هر چه بیشتر آموزش می‌دید، کمتر فرا می‌گرفت سرانجام پدرش وی را به حجره میرزایی ملا عبدالرحمان می‌فرستد تا بلکه در آنجا چیزی یاد بگیرد و آرزوی پدرش را تحقق بخشد.
پس از اتمام مکتب به حجره یکی از مساجد فرستاده می‌شود و در آن حجره با یکی از دوستان بسیار نزدیکش به نام عبدالرحمان پسر صوفی مینه که بعدها به ذبیحی مشهور گشت، آشنا شد.
رژیم پهلوی در آن دوران اصرار داشت که همه مردم لباس یکدست بپوشند و به سبک و سیاق اروپاییان رفتار کنند، ابتدا مردم را با کتک و توهین و زندان وادار کردند به طوریکه حتی روستاییان نیز در حین ورود به شهر باید کلاه پهلوی بر سر می‌گذاشتند. روحانیون و آخوندها نیز از این قاعده مستثنی نبودند ولی مخالفت آنها بسیار جدی تر و سرسختانه تر بود به گونه‌ای که بعضی‌ها کتک و حتی مرگ را به جان می‌خریدند ولی حاضر به بر سر نهادن کلاه پهلوی نبودند.
همین سختگیری‌ها جهت تغییر لباس روحانیون موجب شد که هژار و ذبیحی و هم شاگردان دیگرش و نیز معلمشان به خانقاه شیخ برهان واقع در شرفکند کوچ کنند و در این خانقاه بود که با دیگر یار شاطرش محمد امین شیخ الاسلامی مشهور به «هیمن» آشنا شد.
سال 1937 سیل عظیمی شهر مهاباد را فرامی‌گیرد و بسیاری از خانه‌ها را ویران و حتی چند نفری را با خود می‌برد، عبدالرحمان پس از شنیدن این اخبار به مهاباد باز می‌گردد و می‌بیند که پدرش مغلوک تر و بینواتر از گذشته شده و هر چه داشته‌اند سیل همه را با خود برده است به همین دلیل از تحصیل دست کشیده و به همراه پدر و خانواده‌اش به روستایشان«ترغه» در نزدیکی بوکان باز می‌گردند.
در آن زمان رضا شاه وجود هیچ ملیت دیگری را برنمی‌تاخت و اجازه نمی‌داد هیچ زبانی به جز فارسی در ایران تدریس و با آن مکاتبه شود و همین امر موجب شد جنبش‌های ناسیونالیستی با شدت بیشتری در کردستان ایران رشد کنند.
اولین اقدامی که ناسیونالیست‌های کرد در جهت مخالفت با رژیم انجام می‌دادند، فراگیری و آموزش زبان و ادبیات کردی بود به همین جهت عبدالرحمان و ذبیحی و هیمن ابتدا به طور پنهانی و مخفیانه به فراگیری ادبیات کردی پرداختند سپس عبدالرحمان شروع به سرودن اشعار کردی کرد.
در سال 1942عبدالرحمن به واسطه ذبیحی با نهضتی سری در مهاباد آشنا شد و به عنوان یکی از اولین اعضای این جنبش به فعالیت پرداخت و نیز تخلص «هه ژار» را برای خود برگزید این جنبش که در آن روزگار خفقان به وجود آمد، جنبشی بود به نام «جمعیت تجدید حیات کرد» ( کۆمەڵەی ژیانەوەی کورد. ژ.ک) کار این جمعیت کمک به فقرای مهاباد، آموزش زبان کردی، تزریق تفکر ناسیونالیستی کردی در میان توده‌ها و تلاش در جهت آزادی از یوغ رضاشاه بود.
پس از شکست ایران در شهریور 1320 و تسلط نیروهای روسیه و انگلیس، ژ.ک فرصتی یافت تا علنا موجودیت خود را اعلان و آشکارا به فعالیت بپردازد.
به همین جهت قاضی محمد یکی از افراد سرشناس و از خانواده‌ای اصیل مهابادی را برای رهبری جنبش انتخاب کردند و به پیشنهاد قاضی نام ژ.ک به حزب دموکرات کردستان تغییر داده شد.
پس از استقرار جمهوری مهاباد، هه ژار به فعالیت‌هایش دامنه بیشتری داد و به نوشتن مقاله و سرودن اشعار انقلابی در روزنامه‌ها و نیز در مرکز روابط ایران و روسیه به فعالیت پرداخت.
پس از شکست جمهوری مهاباد هه‌ژار به کردستان عراق رفت و در بغداد در شرایطی بسیار سخت و طاقت فرسا به کار پرداخت پس از مدتی در بغداد شناسایی می‌شود و ناچار به سوریه می‌رود و همزمان با بازگشت ملا مصطفی بارزانی به اتحاد جماهیر شوروی، هه ژار نیز به عراق باز می‌گردد.
حدود 30 سال در غربت و آوارگی به سر می‌برد به همراه بارزانی چندین سال را در کوه‌های کردستان به مبارزه با دولت بغداد می‌پردازد سرانجام در سال 1975 پس از شکست ملا مصطفی، به همراه بارزانی به ایران می‌آید و دولت شاه به وی امان نامه می‌دهد.
پس از بازگشت به ایران در کرج ساکن و به تالیف و ترجمه مشغول می‌شود و سال‌های اقامت در کرج از پربارترین سال‌های زندگی هه‌ژار به شمار می‌آید.
وی ابتدا در مرکز پژوهش‌های ایران زمین به فعالیت می‌پردازد و کتاب قانون ابوعلی سینا را به فارسی ترجمه می‌کند.
پس از انقلاب 1357 در انتشارات سروش مشغول به کار می‌شود سرانجام نیز در گوهردشت کرج جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.
از جمله آثار وی می‌توان به کتب زیر اشاره کرد:
1- فرهنگ لغت کردی- کردی- فارسی با عنوان هەنبانە بۆرینە
2- ترجمه 4 اثر از دکتر علی شریعتی به نام‌های «دایه، باوه، کێ خراوە »، « ئارێ برا وا ڕابرا یەک لە پەنای خاڵ و سفری بێ بڕانەوە عیرفان بەرانبەری ئازادی
3- تاریخ اردلان
4- ترجمه قرآن به کردی
5- ئاڵە کۆک
6- ترجمه « مەم و زین » احمدخانی از کرمانجی شمال به سورانی
7- تاریخ سلیمانیه
8- ترجمه شرفنامه تاریخ کرد و کردستان از عربی و فارسی به کردی
9- ترجمه رباعیات خیام به کردی
...
منبع: کتاب شعرای نامدار کرد تدوین و تالیف فخرالدین آمیدیان
انتهای پیام

http://www.Kurd-Online.ir/fa/News/16144/عبدالرحمان-شرفکندی-چهره-ماندگار-کُرد
بستن   چاپ