/زندگی به سبک شهدا/
شهیدی که دست از مبارزه حق علیه باطل برنداشت
فرهنگی
بزرگنمايي:
عصر کرد - شهید خداداد فتحی در چهارم اسفندماه سال 1333 در شهرستان دیواندره در میان خانواده مذهبی و اصیل چشم به جهان گشود و چون مادرشان فرزند پسر اولشان را از دست داده بودند به همین خاطر نام ایشان را خداداد گذاشتند و معتقد بودند که هدیهای از طرف خداوند است.
به گزارش ایسنا، منطقه کردستان، پدرش اهل دین و دیانت بود و در همان کودکی و نوجوانی وی را تحت تعلیم دینی قرار داد و او را به مدرسه فرستاد. تحصیلات خود را تا کلاس ششم ادامه داد و بعد از آن ترک تحصیل کرد.
از همان نوجوانی و جوانی با رژیم ظالم شاهنشاهی مخالف بود و در گروه های انقلابی خط امام فعالیت داشت و پدر و مادرش او را تشویق و ترغیب و حمایت می کردند.
با روحیه مبارزه طلبی و سرشار از شور و شعف و ستیزه جویی در طول زندگی کوتاهش حکایت ها آفرید.
او همچون پدرشان مبارزه با ظلم و زور را از همان دوران بچگی به ارث برده بود.
مخالفت ها و مبارزاتش با عوامل طاغوت و رژیم شاه در سنین نوجوانی و جوانی در وجودش ریشه دوانده بود.
دوران نوجوانی خود را با اهداف بزرگی که در سر می پروراند به دنبال آرمان های انقلابی پیش می رفت. وی در سال 1356 تصمیم به ازدواج گرفت و خانواده همسرش نیز چون از جنس خودش بودند و انقلابی و عاشق خط امام و فرمایشات ایشان بودند و همسری که برگزیده بود او را همیشه تشویق به فعالیت های انقلابی می کرد. بعد از دو سال در اوایل انقلاب حاصل این ازدواج پسری شد به نام ایوب که نمی دانست سرنوشتی در پیش دارد و باید در همان اویل کودکی سختی های زیادی را تحمل کند.
در همان روزهای اول انقلاب ایشان به مردم کمکهای زیادی می کردند و همواره به کسانی که از مشکلات زندگی رنج می بردند یاری می رساند.
در سال 1359 به جمع پیشمرگان مسلمان کرد پیوست و در آن دوران اولین مأموریت خود را آغاز کرد.
به روستای دزلی از توابع شهرستان مریوان انتقال یافت و با پدر همسرش پاسدار محمدصالح حمیدی همسنگر بود که این مدت با منافقان می جنگیدند و با خانواده خود هیچ ارتباطی نداشتند و خانواده نگران از وضعیت ایشان بودند و در این میان خود نیز در شهرستان دیواندره دچار اذیت و آزار گروهک های ضد انقلاب قرار می گرفتند و بعد از مدتی طولانی شهید خداداد فتحی به دیواندره و کنار خانواده برگشتند.اما بسیار ناراحت بودند چون تعداد زیادی از دوستان و همرزمان خود را از دست داده بودند و شبانه به خانه او حمله می کردند و او خانواده اش را مورد اذیت و آزار قرار می دادند.
تا عاقبت یک شب منافقین او را گرفتند و بردند و مورد شکنجه و آزار و اذیتهای بسیاری قرار دادند. می خواستند تا او دست از مبارزه بردارد و به گروه های ضدانقلاب بپیوندد. شبی خانه ایشان را آتش زدند و کلیه وسایل خانه را غارت کردند و خانواده او مجبور شدند به سالن سرپوشیده در دیواندره که تنها جای امن بود بروند و بعد از مدتی که سپاه وارد شهر و پاکسازی آغاز شد درهای زندان ها را شکستند و زندانیان را آزاد کردند و شهید فتحی آزاد شد و بعد از آزادی به سقز رفت و در آن جا با منافقان مبارزه کرد.
از سقز به روستای توریور و شیان رفت و در آن جا با ضد انقلاب به مبارزه پرداخت و طی درگیری های زیاد پاسگاه آن روستا را تصرف کرد و بعد از آن روستای به حسین آباد دیواندره رفت و با منافقین مبارزه کرد که وی از همسنگران و دوستان صمیمی شهید پرویز کاکسوندی بود که با هم در بیشتر عملیات ها همرزم بودند.
در سال 1359 به همراه خانواده خود به سنندج نقل مکان کرد و در اواخر سال خداوند دختری به ایشان عطا فرمود که به لطف این مرحمت خداوند بزرگ اسم این دختر را ایران گذاشت. به خاطر اینکه علاقه زیادی به خاک این مملکت داشت. همسر ایشان و فرزندان شهید فتحی در نبود او در کنار مادر شهید با تمام مشکلات دست و پنجه نرم می کردند و همیشه در استرس و سختی به سر میبرند.
و مادر شهید تنها فرزند خود را به خدا سپرده بود و او را همیشه تشویق می کرد که در راه اسلام و حق و راه امام راحل قدم بردارد حتی اگر به درجه رفیع شهادت نائل شود و شهید خداداد فتحی چند سال در سپاه سنندج فرمانده گشت ثارالله بودند.
با ضد انقلابیون و منافقین مبارزه می کرد و در این راه در حین مأموریت در سال 1364 به درجه رفیع شهادت نائل شد و بعد از آن مادر شهید در فراق و نبود تنها فرزندش چشمهایش را از دست داد و بعد از مدت کمی فوت کرد و همسر شهید و فرزندان را تنها گذاشتند.
همسرشهید با تحمل سختیها و مشقات زیاد فرزندش را بزرگ کرد تا نام و یاد شهید بزرگوار برای همیشه زنده و جاودان بماند که به گفته اما راحل ما هر چه داریم از خون شهیدان است.
انتهای پیام
-
چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۱:۱۳
-
۱۹۷ بازديد
-
-
عصر کرد
لینک کوتاه:
https://www.asrekurd.ir/Fa/News/79343/